عشق مامان بابا *******تولدت مبااااااارک*********
برای پری کوچولوی قصه های مامان،بابا عزیز دلمون نیلا....
نازنینم نیلا،خیلی دلم میخواست که تولدم به جای شهریور تو فصل پائیز و خصوصا مهر ماه باشه میدونی عزیزم از وقتی که خودمو شناختم حال و هوای پائیز رنگهای زیباش خصوصا بارونش و اون هوای ابریش برام یه حس قشنگ و زیبا رو تداعی میکرده و هنوز هم ادامه داره...خدای مهربونم این خواستمو یه جور دیگه اجابت کرد و شما دختر نازو که بخشی از وجود و هستیم شدی رو تو این فصل قشنگ و در این ماه دوست داشتنی بهم هدیه داد خدای مهربونم هزاران بار شکر گذارم.
*****نیلا، فرشته کوچولوی آسمونی،زاده زیباتریین ماااه ،دختر مهرررر،سالروز زمینی شدنت مبااااارک*******
پری کوچولو روی ماهتو میبوسم دوست داریم عزیزم.
عسل مامان امسال که اولین سالگرد تولدت بود قصد داشتم یه تولد کوچولوی سه نفره و خیلی ساده تو خونه بر گذار کنم بعدشم میخواستم دو تا کیک کوچولو بخریم یه سر بریم خونه مامان جون ،باباجون و مامی جونو باباجون که نشد و پدر مهربون شما دو روز قبل از تولد شما مصرانه اعلام کرد که برای شما تولد بگیریم هر چی گفتم با عجله نمیشه و هزار اما و اگر به خرجش نرفت که نرفت خلاصه مادر جون تو اون دو روز همه کارها بدوبدو انجام شد البته قرارشد که یه میهمانیه خانوادگی باشه و این طور شد که از دوستان دعوت نکردیم زحمت تزئین خونه و کمک به من افتاد گردن فتانه و فائزه جون از شب قبل اومدن کمک وحسابی زحمت کشیدن روز تولد هم بعد از ناهار زینب جان برای کمک به ما ملحق شد وخیلی زحمت کشید خاله جونیا و عمه مهربون نیلا عسلی همینجا از زحماتتون کمال تشکر و قدر دانی دارم به هر ترتیب همه کارها انجام شد و همه چیز به خوبی تموم شد جا داره از سمانه جون هم به خاطر سورپرایز قشنگش تشکر کنم که مارا بسی شاد نمود ممنون عزیزم ..راستی زحمت نگه داشتن شما چند ساعت قبل از تولد افتاد گردن فاطمه جان و مامانی عزیز که کمک بزرگی بود دستشون درد نکنه
بمیرم واسه دنیا جونم حالش بد شد و خیلی اذیت شد افسانه جون و محمد عزیز هم خیلی غصه خوردن و زودی راهیه بیمارستان شدن و دیگه به تولد نرسیدن اما الهی شکر بخیر گذشت و دنیا جون زودی خوب شد
مامانی همه چیز خوب بر گزار شد اما از اونجا که من شب قبلش هم نخوابیده بودم خیلی خسته وکلافه بودم فکر میکردم هیچی خوب نبوده و اصلا خوش نگذشته اما الان به نظرم خوب تموم شد در کل خوش گذشت .فقط دلم از این میسوزه که چون مجبور بودم همه کارهای مربوط به جشن رو دو روزه انجام بدم به دلیل خستکی و مشغله فراموش کردم از تزئینات خونه و میز شام عکس بگیرم
سمانه جان به خاطر بیسکوئیتای خوشگل و خوشمزه ممنون