عزیزترینم...........
گل قشنگم خیلی دوست داااارم ....
عزیز دلم شرمنده ام از اینکه مرتب به وبت سر نمیزنم و لحظه های قشنگت رو .......
نازنینم عااااااشقتم به سرعت داری بزرگ میشی و من خوشحال از بزرگ شدنت و در حسرت کودکانه هایی که باهم گذروندیم ... شاید باورت نشه اما اکثر اوقات که بیکار میشم و یاد روزهای قبل می افتم بعضی از لحظات رو با کوچکترین جزئیات اونقدر تو ذهنم تداعی میکنم تا مبادا چیزی رو از یاد ببرم ....
نفسم کاش عادت به نوشتن داشتم تا ثانیه ثانیه شو ماندگار میکردم شایدم.....؟
فرشته مهربونم این روزا خیلی دلتنگو بی حوصله ام فقط و فقط وجود نازنین تو بهم آرامش میده گاهی وقتا فکر میکنم حیف میشد اگه نمیداشتمت چقدر خوب که هستـــــــــــــــــــــــی
نازنینم این روزا خیلی شیطون شدی و البته لوووووس مدام دلت میخواد بغلت کنم تا یه لحظه میرم پی کار خودم مثل ابر بهار گریه میکنی هنوزم وقتی میخوای جلو حرکت کنی دنده عقب میری دلت میخواد چهار دست و پا بری تمام سعیت هم میکنی اما بلد نیستی دستهاتو حرکت بدی وقتی هم که خسته میشی خودتو رو سینه پرت میکنی جلو
عزیز دلم تا بابایی میزنه زیر اواز شما هم پشت بندش شروع میکنیووووو خدا به داد من برسه
فعلا که ایشون استادن شما شاگرد خخخخخخخ
مامانی یه دوست جدید به نام اقا نادر پیدا کردی پسر همسایست به لطف جیغهای خانم بعضی روزها یکی دو ساعت مهمونمونه وقتی میاد شما دیگه بی قراری نمیکنی حسابی بازی میکنین منم خوشحال به کارام میرسم کــــــــــــــــار خخخخخخخ